تعیین جنسیت
30 آبان که هفته ی بیست بودم با بابا امید رفتیم سونو برا تعیین جنسیت
چند شبی بود که خوابم نمیبرد از ذوق روز سونو که بالاخره پنجشنبه شد و رفتیم سونو
یکم شلوغ بود اونجا،به بابا امید گفتم یعنی میشه نفر اول باشم من
بعد از نیم ساعت منشیه خانم دکتر اومدو اسمارو خوند که من نفر اخر بودم! اما از اونجایی که مامان غزاله خیلی زرنگه نفر اول رفتم تو که گفت برو زودی بخواب هووووورا نفر اول شدممم
تا خوابیدم خانم دکتر کامل همه ی بدنتو نگاه کردو خیالش که راحت شد شما سالمی رو حالت 4 بعدی رفتو بهم گفت فیسشو ببین!
واااااااای نمیدونی چه حس قشنگی بود ، خوشگلترین و عسل ترین نی نیه دنیا بودی
انقدر ناز بودی که حس کردم دختر باشی (تا قبل از اون لحظه نمیتونستم حس کنم دختری یا پسر)
بالاخره نوبت رسید به اینکه دکتر بگه نی نی دختره یا پسر
شما انقدر ناز داشتین که پاهاتونو بسته بودینو دکتر گفت برم 15 دقیقه دیگه بیام!!
رفتم پیش بابایی و گفتم فکر کنم دختر باشه
بعد که دوباره رفتم و خوابیدم دکتر اول یکم خندیدو گفت جنسیت نی نیه شما هسسسسست......
دختر
خیلی خووووشحال شدم اما برا اطمینان دکتر یه باره دیگه چک کردو گفت که شما دخملی
اصلا نفهمیدم چه جوری رفتم بیرون!
تا اومدم بیرون بابایی خواب بود از خستگی! اخه شب قبلش از هیجان بیدار بودیم
رفتم بالا سرش آروم گفتم :بابای وندا بیدار شو بریم
با تعجب چشماشو باز کردو گفت:واقعا؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!
دیگه منو بابا از خوشحالی داشتیم بال در میادردیم
هم من هم بابا امید برامون فرقی نمیکرد دختر یا پسر،هر دوشو دوست داشتیم ،اما به قول بابا یه پله بالاتر دوست داریم دختر بشه
من اسمتو از 4 سال قبلش انتخاب کرده بودم اما اسم پسر هنوز نداشتیم
تا رفتیم سوار ماشین شدیم من اول به مامان فرزانه زنگ زدمو گفتم که دخملی
بعدم بابا زنگ زد به مامان فیروزه
خلاصه به همه خبر دادییییییییممممممممم
همه خوشحااااااااااااااااااااااااااال
اینم اولین عکس صورت خوشگلت مامانی
عکس سمت چپ داری شصتتو میخوری ، اون یکیم یه خنده ی خوشگل برا مامانی کردی
١٢ آذر ٩٢