تولد مامان غزاله
28 آبان تولد مامان غزاله بود
اولین تولدی که عشق مامان باهام بود
اول اینو بگم که روز تولدم رفتم موهامو کوتاه کنم انقدر برا مامانی تکون خوردی که باورم نمیشد
فکر کنم داشتی برام میرقصیدیو تولدمو تبریک میگفتی (الان که 2 هفتس از تولدم میگذره انقدر تکون نخوردی که تولدم این همه ضربه ی عشقولانه میزدی )
صبح که از خواب بیدار شدم بابایی قبل از اینکه بره سر کار کادوی منو گذاشته بود رو میز اپن آشپزخونه
رو یه کاغذ نوشته بود:
#خانم نازدار توجه کنند#
کلی بوس و کلی جیغ و دست وهورااااا
دوست دارم خوشگلکم خیلی زیاااد
یه فلشم زده بود سمت کادو
بابایی یه ساعت خوشگل برام خریده بود اما چیزی که منو خیلی خیلی خوشحال کرد کارت خوشگلی بود که یه متن قشنگ برام نوشته بود که عکسشو برات میذارم
تا متنو خوندم سریع گریم گرفته بود از اینکه چه قدر خوشبختم که شوهر و نی نیه به این خوبی دارم
١١ آذر ٩٢